در جواني بي حسين احساس پيري ميكنم بگذر از پيري كه احساس حقيري ميكنم دولتِ عشقش بنازم با لباس نوكري در سفارتخانه ي دلها سفيري ميكنم من فقير اهلبيتم ليك كَشكولم پُر است فخر بر تاج ِ شهان با اين فقيري ميكنم گفت زاهد: از چه رو بر سينه محكم ميزني؟ گفتم از آئينه ي دل گَردگيري ميكنم من اسير رشته ي زلف حسينم ، مدعي ناز بر آزادگان با اين اسيري ميكنم گر اميرالعاشقين اين عشق را امضاء كند ميروم عرش و ملائك را اميري ميكنم در حرم ناخوانده رفتم حضرت معشوق گفت خود بيا، بي خود بيا مهمان پذيري ميكنم صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله الحسین علیه السلام @shamimmarefat5