امام(عليه السلام) در بخش ديگرى از اين خطبه روى به درگاه خدا مى آورد و نسبت به ظلم و ستم هايى که به او شده، شکايت مى کند😭 و از خدا مدد مى طلبد ; عرضه مى دارد: ✅«بارخدايا! من در برابر قريش و کسانى که آنان را يارى مى دهند از تو استعانت مى جويم (و شکايت پيش تو مى آورم) آن ها پيوند خويشاوندى مرا قطع کردند و مقام و منزلت عظيم مرا کوچک شمردند و براى مبارزه با من در غصب چيزى که حق من بود، همدست شدند (به اين هم اکتفا نکردند) سپس گفتند: بعضى از حقوق را بايد گرفت و پاره اى را بايد رها کرد (و اين از حقوقى است که بايد رها سازى)» (اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيکَ عَلَى قُرَيْش وَ مَنْ أَعَانَهُمْ! فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي، وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِي، وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي. ثُمَّ قَالُوا: أَلاَ إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ، وَ فِي الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکَهُ). 👈اين عبارات به وضوح نشان مى دهد که اميرمؤمنان على(عليه السلام) خلافت را حق خود مى دانست ; هم به دليل اين که از همه شايسته تر بود و هم براى اين که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در جريان غدير، او را به اين مقام منصوب داشت و بارها بر آن تأکيد فرمود ; ولى عاشقان جاه و مقام دست به دست هم دادند و نه تنها حکم پيامبر(صلى الله عليه وآله) و حکم عقل را کنار گذاردند، بلکه کارهايى انجام دادند که مصداق روشن قطع رحم بود😔; و عجب تر اين که به اين حق، معترف بودند; ولى مى گفتند: از حقوقى است که بايد از آن صرف نظر کنى ; زيرا شرايط به دست آوردن آن فراهم نيست❗️ 👈تعبير به قطع رحم يا به سبب اين است که آن ها براى اولويت خود در امر خلافت، استدلال به خويشاوندى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى کردند و امام(عليه السلام) مى فرمايد: من از شما نزديک ترم (همان طور که در عبارات گذشته خوانديم) و يا اشاره به اين است که آن ها نه تنها خلافت را که حق من بود اخذ کردند، بلکه مرتکب اهانت ها و جنايت هايى شدند که مصداق واضح قطع رحم بود. @shamimmarefat5