🦋 💖 وقتی تو باشی، نمی‌ترسم می‌ترسم. از شب و چشم‌های تاریکش. از بادهای ویرانگر و از باران‌های سیل‌آسا می‌ترسم. از سکوت می‌ترسم. از تنهایی می‌هراسم و ترس مثل اندوهی هولناک مرا تعقیب می‌کند. امّا وقتی تو باشی، دیگر از شب نمی‌ترسم. تو چراغ شب را به نورت روشن می‌کنی. تو به باد امر می‌کنی نسیمی مهربان و نوازش‌گر باشد. به باران می‌گویی نرم ببارد و دشت‌های تشنه را سیراب کند. از تنهایی نمی‌ترسم. تو با منی. تو در کنار منی. از رگ گردن به من نزدیک‌تر. از سکوت نمی‌ترسم وقتی صدای تو در لحظه‌هایم جاری ست. صدای اذان تو که گرم و پرشور است و هر صبح و ظهر و شب مرا به سوی تو فرامی‌خواند. ✍️ منبع: نشریه باران