‎‌‌‌‌ نوشته یا ننوشته ، غزل نمای توأم بمانی و بروی باز هم برای توأم کمی کنار بیا با منی که از ته قلب همیشه رام نگاه پر ادعای توأم چه در خیال و چه خواب و میان خاطره ها به هر بهانه به دنبال رد پای توأم بیا و هق هق من را شبی تماشا کن که انعکاس غریبانه ی صدای توأم دلم گرفته و بغضم نمی شود آرام چقدر عاشق گریه به شانه های توأم به جز تو با همه دنیا غریبگی کردم چرا تو منکر آنی که آشنای توأم؟ . . . بیا و کار دلم را به ناکجا نکشان که مشتری شده ام باز و در فضای توأم ‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌