لبت بے هیچ پروا، دارد از انگور می‌گوید مخدّر‌هاے چشمت از "تل و وافور" می‌گوید! لطافت از تَنَت، از پوستت پیوسته میجوشد و از تفسیر قرآن و بهشت و حور می‌گوید دلت گنجینه‌ے مهر است، اما باز با این‌حال هر از گاهے به قلب خسته دارد زور می‌گوید! و موهایت اگر چه تیره چون شبهاے تنهایی‌ست حدیث تازه‌اے از زندگے، از نور می‌گوید صداے خنده‌هایت نُت به نُت، آرامش محض‌ است ڪه از پایانِ دورانِ نے و سنتور می‌گوید در آغوشت بگیر این قاصدڪهاے مقفا را ڪه از ناگفته‌هاے عاشقِ مغرور می‌گوید ڪمے تعجیل ڪن اے عشق! دنیا رسم بد دارد ڪه اخبار جدایے را به ما ناجور می‌گوید🍃 ‌‌ @Shapark1🦋🌺🦋