هر آن جانی که شد مجنون به عشق حالت بی‌چون کجا گیرد قرار اکنون بدین افسون و افسانه چو او طره برافشاند سوی عاشق همی‌داند که از زنجیر جنبیدن بجنبد شور دیوانه 🗒