تو کنی تحریم عشق و،من کنم تکریم عشق تو کنی سجده بدنیا،من کنم تعظیم عشق در میان شعله میسوزم ،نگویم اف به یار تو کنی سررا حفاظت،من کنم تقدیم عشق کاسه ی جانت شده کندوی دنیا و عسل نیش زنبوران سپردم،جان کنم تفهیم عشق بندگی کردی به کاغذ های سبزو برده ی آهن شدی داده قارون،درس و پندم،خود کنم تسلیم عشق دم زنی گرنزدیارت،یک شبی از مال و زر گورعشقت کندی وقلبت کنم ترحیم عشق گرزدم صدتیشه خوردی صدترک ای بیستون صد دوصد،دل راترک شدتاکنم تصمیم عشق تاخورد داود همراز ازکمان ابروانت تیرداغ دل بگوید غم مخور،زخمت کنم ترمیم عشق ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎