من روضهخوانِ سکولار نیستم.
و این سکولار نبودن را از عمه جانِ حرم، یاد گرفتهام!
همان بانوی بلندمرتبهای که از صبح یازدهم که کاروان اسرا را راه انداختند تا یک سال و نیمِ بعدش که عمرش به این دنیا بود، هر جا که نشست هم روضه خواند و هم ظالمان را رسوا کرد و هم توی گوش ظلم خواباند...
نمیشود که یک محرم و صفر روضه بنویسم و آدمها را دور خودم جمع کنم و بگریَم و بگریانم و یک کلمه از فلسطین ننویسم!
این لندهورهای توی عکس روی دوچرخهی بچههای فلسطینی نشستهاند و آن خندهی کثیفِ پیروزمندانه حاصلِ فائق آمدن بر دو کودک هفت هشت ساله است!
اسرائیل گُندهلاتهایش نهایت حریف دو تا بچه شوند، دو تا سیلی بزنند توی صورت پسربچهها و بعد انگار که مِرکاوا شکار کرده باشند روی دوچرخه سوار شوند و به نشان پیروزی اسلحه روی دست بالا ببرند.
این دیگر تَهِ تَهِ شجاعت و مردانگیِ سربازان اسرائیلیست.
هزار ننگ به عربستان سعودی که دلارهای حاصل از فروش نفتهایش را توی جیب اسرائیل میریزد تا او بتواند به کشتارِ بچههای غزه ادامه بدهد...
داشتم کلمههایم را میچیدم تا روضهی تازهای بنویسم که این عکس را دیدم و باز یادِ آن👈
سخنرانیِ پرحرارتِ شهیدمطهری افتادم و با خودم گفتم الان اگر زینب کبری هم اینجا بود حتما برای دفاع از بچههای فلسطین خطبه میخواند....
.
✍
ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a