.
روضههای دههی اول هر چی به عاشورا نزدیکتر میشن کمکم کِش میان و مثلا روضهای که شب اول ساعت نُه هم دعاشو خونده بودن و هم قیمههاشو خورده بودن، شبهای آخر میره تا دوازده و یک شب...
برای همین اول صبح تاسوعا خیابونا و کوچهها خیلی خلوته.
خیلیها که دیشبش تا خود صبح سینه زدن و ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، خوندن، خوابن و دارن جبران خوابِ نکردهی دیشبو میکنن.
من اگه روضهدار بودم، حتما یک روضهی صبح تاسوعا میگرفتم.
توی صحن خونه فرش مینداختم و درو باز میکردم تا هر کی رد میشه بیاد تو.
همون ده بیست نفری که توی محله بیدارن بیان و بشینن دور هم و منتظر باشن یک روضهخونی بیاد و دو خط روضه بخونه براشون.
کتاب دعاها رو میدادم دست مهمونا تا هر کی خودش زیارت عاشورا بخونه، بعد که زیارت خوندنا تموم شد رو به مهمونا میگفتم: این سوت و کوریِ صبح تاسوعا خودش یه روضهی مجسمه!
من امروز روضهخون نیاوردم!
خواستم شما بیاید اینجا، بشینیم دور هم و به سکوت صبح تاسوعا گوش بدیم! هر کی سرشو بندازه پایین خودش زیارت عاشوراشو بخونه و بعدش بدون اینکه قرار باشه صدا یا حرفی سکوتمون رو بشکنه هر کی تو خلوت خودش سعی کنه خجالتِ عباس رو از دل همین سکوت صبح ببینه و بشنوه.
خجالت عباس از بابت اماننامهای که براش آوردن!
درست مثل هیأتهای ما که دیشب پر سر و صدا بودن، وجود عباس هم شب تاسوعا پر شور و پر هیجان بوده یکدفعه صدای شمر اومده که داشته عباس رو صدا میزده!
عباس نخواسته جوابش رو بده ولی اباعبدالله اشاره کردن که بی جواب نذارش.
تعبیر از منه عباس وقتی رفته و دیده شمر براش اماننامه آورده یکدفعه انگار توان از بدنش رفته، همهی اون شوری که تو وجودش بوده خاموش شده، اشک تو چشماش جمع شده، بیاختیار همونجا نشسته و خیره شده به یه نقطه و با خودش گفته شمر راجب من چی فکر کرده که برداشته برام امان آورده؟!
سکوت صبح تاسوعا، امتداد سکوت اون لحظههای عباسه، شرمی که به جونش افتاده و رمقی که ازش رفته...
صبحهای تاسوعا تا ابد سوت و کوره، تا ابد خلوت... هنوز کائنات داره بار اندوه و شرم اون لحظهی عباس رو به دوش میکشه...
خواستم اینجا جمع بشید همینجور شلخته هر کی خودش زیارتعاشوراشو بخونه مثل عباس که شب تاسوعا توی خودش رفته و همهی وجودش به هم ریخته، گفتم بیاید اینجا دور هم توی این سوت و کوری، صدای شکستن دل عباس رو بشنویم، صدای خجالت و غصهای که از اماننامه آوردن، کشیده...
اینا رو میگفتم و میرفتم تا چای روضهام رو بریزم و اونایی که توی صحن خونه نشستن تو این فاصله فرصت کنن و سکوت صبح تاسوعا رو بشنون...
✍
ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
❌ با احترام به جهت رعایت حق مولف نشر مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست🙏🌱
.