آخرش من هم به این جمعیت رسیدم!
بعد از یک عمر حسرت و دریغ پای تماشای این نماز از تلويزيون، بالاخره من هم لابهلای این صفها جا گرفتم و شدم یک قطره از اقیانوسِ اقتدا به آقا...
هوا زیادی خوب بود، زیادی مطبوع!
مصلا انگار روی درختهایش رنگ نو پاشیده بود، سبزِ برگها یک برق تازه داشت، یک سبزیِ شاد!
ابرها با شعاع خورشید درهمآمیخته بودند و آسمان غرق شده بود در نور و نقش و نگارهای آبی و سفید!
خنده از چهرهها کم نمیشد.
همه جا، همه چیز، عید داشت!
نردهها، سنگفرشها،
لبهی باغچهها حتی، شکلشان عیدی شده بود!
عید بود خیلی واقعی!
و مصلا با همیشهی خودش خیلی فرق داشت!
آقا از مشرقِ مصلا طلوع که کرد، یکباره جمعیت موج برداشت و اقیانوس دچار مَد شد!
موج از پی موج.
مردم آرام نمیشدند، عشق بود که فواره میزد!
آقا دستی تکان داد و جزر رخ داد، اقیانوس آرام گرفت و هیجانها در تکبیر نماز فرونشست...
اللّٰهُ أَكْبَرُ وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ...
آخرش من هم به این جمعیت رسیدم!
نمردم و یک بار هم شده تکبیر نمازم را به قامتِ ماه بستم...
الحمدالله رب العالمین 💚
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
#نماز_تاریخی
خبرِ نماز امروز را اگر قرار بود من تیتر بزنم قطعا مینوشتم:
اسلام آوردگانِ دین محمد "صلی الله علیه و آله و سلم" سعادتمند و خوشعاقبت، عیدِ رمضانشان را در دامانِ امامِ خوبان جشن گرفتند.🌱
مهمان شراب و ابریشم باشید👇
🌱
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a