مِشْکــــاة|ᴍᴇsʜᴋᴀᴛ
هدایت شده از
ناجـــــیِ خیــــــال🤍
حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ؛ مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ! . .