چهلم فلک خاک مصیبت بر سرم ریخت ک در اشک از چشم ترم ریخت چهل روزه است دست جور گردون می اندوه وغم در ساغرم ریخت چهل روز است رفته از بر من گل یاس منو نیلوفر من چهل روز است قلبم داغدار است چو رفته از بر من مادر من چهل روز است با افغان و زاری کنم اشک از رواق دیده جاری چهل روز است کز فقدان مادر کنم با اشک دیده سوگواری چهل روزه است جان بیتاب گشته دلم از هجر مادر آب گشته چهل روزاست شبها شمع بزمم فروغ چهره ی مهتاب گشته چهل روز است قلبم. پر زداغ است مرا لبریز خون دل ایاغ است چهل روز است گوهرهای اشکم بروی قبر مادر چلچراغ است چهل روزاست شد مهمان زهرا کناره سفره ی احسان زهرا چهل روزاست دل تنهای تنهاس زهجر روی مادر لاله اساست