هدایت شده از طب و سیاست
💙احکام الهی با دلیل است ولی برخی از ماها جاهلیم💙 بحث حجاب و رعایت حلال و حرام، عدالت در همه امور، انجام واجبات، احکام جهاد، دوری از محرمات و صدها حکم دیگر خدا دارای فلسفه و منطق است، که بشر بتدریج موفق به کشف آنها خواهد شد. از جمله واجب بودن نماز و سجده کردن، که اخیرا دانشمندان کشف کردند روزانه چند دقیقه ای سجده کنند، آنهم به سمت کعبه که انرژی منفی آنها از بین برود. قصه: روزی حضرت داود (ع) از حضرت حق خواست که قضاوتی را به او کمک کند، که انگاری قضاوت خدا بین دو شاکی است. خدا فرمود: ای داود! از این تقاضا در گذر و بر اساس آنچه می‌ بینی قضاوت کن. اما داود اصرار کرد. روزی حضرت حق جل‌جلاله به او فرمود: فردا نزد تو پیرمردی با جوانی برای دادرسی مراجعه خواهند کرد، بین آن دو قضاوت نکن، تا من قضاوتی بکنم که در روز رستاخیز در بین مردم خواهم کرد. صبح روز بعد شد و پیر مردی، جوانی را نزد داود آورد و گفت: این جوان انگور را از باغ من دزدیده است. جوان بی‌‌ چون‌ و چرا دزدی از باغ این پیرمرد را پذیرفت. جبرییل نازل شد، در حالی‌که مردم شاهد قضاوت داود (ع) بودند به داود (ع) امر کرد: خنجرت را در بیاور و به دستان این جوان بسپار تا پیر مرد را بکشد و سپس جوان را آزاد کن. داود از این قضاوت الهی ترسید؛ ولی چون خودش خواسته بود، تسلیم امر حق شد. در پیش چشم مردم! دستان پیرمرد را گرفت و خنجر به جوان داد و امر کرد جوان سر پیرمرد را برید. مردم از این قضاوت داود آشفته شدند و حتی دوستان او، او را رها کردند. مدتی گذشت، همه داود را به بی‌دینی و بی عدالتی متهم کردند. داود نبی (ع) سر در سجده برد و اشک‌ها ریخت و از خدا طلب کرد تا شایعات را از او دور کند. ندا آمد: ای داود! مردم را به باغی که برای این پیرمرد بود ببر. به مردم بگو این قضاوت، امر من بود. آن پیرمرد قاتل پدر این جوان بود و این باغ ملک پدر این جوان. پس پسر٬ قاتل پدر را قصاص کرد و به باغ خود رسید. گوشه باغ را بکن خمره‌ای طلا خواهید دید، که برای این پسر است. به مردم نشان بده تا باور کنند این قضاوت از سوی من و درست بود. نتیجه: ای داود! دیدی من نخواستم قضاوتی به تو نشان دهم٬ به اصرار تو این کار را کردم. چون نمی‌خواستم در بین مردم به بی‌دینی و ناعدالتی متهم شوی. چنانچه بسیاری از مردم چون از کارهای یکدیگر بی‌خبرند و علم ندارند مرا به بی‌عدالتی متهم می‌کنند و از من دور می‌شوند. در حالیکه اگر از عمق افعال من باخبر شوند، هرگز در مورد من چنین گمان نمی‌کنند و مرا دوست می‌دارند. ای داود! خواستم بدانی این انسان با جهل خود چه ظلمی در حق من روا می‌دارد و از نادانی، مرا به بی‌عدالتی متهم می‌کند، مگر کسانی که مرا به توحید راستین شناخته و باور کرده‌اند. نزد من محبوب‌ترین بنده کسی است، که مرا به جمیع صفات توحید بشناسد و یقین بر پاکی من کند.»۱۴٠۲/۳/۲۴