سرهنگ، زمان شاه خدمت کرده بود. اهل نماز و دعا نبود. مصطفی را که می‌دید؛ سلام نظامی می‌داد. هر دو فرمانده بودند 🔹️مصطفی که دعا می‌خواند، می‌آمد یک گوشه می‌نشست. روضه خواندنش را دوست داشت. چراغ‌ها که خاموش می‌شد، کسی کسی رانمی‌دید . قنوت گرفته بود. سرش را انداخته بود پایین، گریه می‌کرد. یادش رفته بود فرمانده است. بلند بلند گریه می‌کرد. می‌گفت: همه این‌ها را از مصطفی دارم. ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed