✍دست نوشته شهید محسن برهانی... 🔹خون چه زیباست و آنگاه درخشش آفتاب را شرمنده سازد وه چگونه میتوان این سیال سرخ را به قلم آورد خصوص چون واصل شود در رسیدن به معبود معشوق... 🔸آنان که رفتند دانستند که عشق چیست و عاشق کیست و درک کردند لقاءالله راه کمال مطلق را نور و همه چیز و آنقدر شاد که خواستند تا اینهمه به جهان خبر دهند آدمیان را تا بدانند کجا رفته اند. 🔹آری زیباست بی نهایت زیباست و زیباست چون مرکوبی باشد و راجعون راجعونی زیبا در پی عشق بازی می آید ما نمی فهمیم شعورش را نداریم درک نمی کنیم و به معنای والا وصل رسیدن تمام شدن. 🔸آه بگو نسوز چرا سوزانی بگو عند ربهم یرزقون را به عبدش که آنچه از خودش بوده به خودش باز گردانده می بایست برگرداند آری اما خودش مستقبل پیشواز رفته چون پرده دریده و ماوراء را دیدن. 🔹عظیم عظمت کبریا کرامت کریم لطافت رحمت رحمان همه چیز و دیگر هیچ چیز چیز دیگر می خواهد چه کند همه چیز دادن و تنها اوست که برایش پر می گیرد آزاد چرا در قدم اول خدایش گناهانش بخشوده است سبک پر می گیرد بال می گشاید می رسد به ملکوت در وحدت بر هیچ پرده و حجاب. 🔸حجاب برای چه حجاب را دیده است تا توانسته برود پر بگیرد و لقاء و وصلش به بار می نشیند و بهشتش می بخشد چشم دل باز کن تا نادیدنی ببینی و تمام اینها را خون باعث است نه عامل نه خاطر است فقط سرخ گونه چون بر زمین جاری می شود چرا که از دل آید معبرش دل است ولی که خدابین است ولی چشم دارد چشمی خدابین ماوراءبین نادیدنی بین معصوم بین رسول بین همه چیزبین آری چه زیباست وه چه زیباست آه خیلی زیباست خون زیباست.