در کنهِ شهادتِ تو صدها راز است
هر زخم به رویِ تن تو اعجاز است
ما باورمان به مرگ هم اندک بود
دیدیم ولی باب شهادت باز است
شادند از اینکه ناپدیدت کردند
آن شب که حرامیان شهیدت کردند
امّا تو بگو چگونه این روسیهان
در محضرِ عشق روسپیدت کردند
نوری ز ورایِ آسمان گردش بود
آنجا که فرشته نیز شاگردش بود
آن لحظه چه میگفت: خدا میداند
شاید که فقط ذکرِ علی وردش بود
ای صیدِ گرفتارِ به دامِ صیّاد
فریاد از این سنگدلیها فریاد
در باورِ من حضرت زهرا آن شب
با دیدنِ تو یادِ حسینش افتاد
گفتند که عمرِ زندگی کوتاه است
دل کندنِ از تعلقش جانکاه است
آن چهرهٔ زیبای تو در لحظهٔ مرگ
معنایِ قتیلِ فی سبیل الله است
محمد عطار
💢انجمن شعر طلاب استان تهران در اینستاگرام و ایتا👇
🆔 @shear_tl