#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
مثل بارانِ شوق از پسِ ابر
روی گلبرگ یاس افتادی
اشکهای حسین را دیدی
بادهی ناب را نشان دادی
زینت خانوادهی عصمت!
دختر نور، دختر دریا!
با اصالتترین نوادهی وحی
خواهر عشق، مادر بابا!
تا که گلهای باغ کامل شد
تا که نور جمال تو تابید
ماه با دیدنت تبسّم کرد
عازم پشت کوه شد خورشید
آمدی و به جلوه آوردی
عشق خورشید را به یک مهتاب
دامنت را ستارهباران کرد
خندهی آسمانی ارباب
لایی لایی خواب شیرینت
طبق معمول عشق با عشق است
گفتهای بین گاهوارهی خویش
مهد دست حسین را عشق است
وصف هرکس به قالب مدح است
در قبال تو اینکه تکراریست
تو که خود منحصر شدی در خویش
مدح تو در مصیبتت جاریست
در هیاهوی بزم نامحرم
چه وقاری چه شوکتی داری
ای حجاب از حجاب تو زنده
چه حیایی چه عفّتی داری
هیبت تو به عالمی فهماند
عصر طاغوتیان سرآمده است
چقدَر استوار بودی که
همه گفتند: حیدر آمده است
جملهی مَا رَاَیتُ اِلّایت
فکر تاریخ را به هم زده است
جملهی مَا رَاَیتُ اِلّایت
قصهی عشق را رقم زده است
خطبههایت به ما نشان دادند
دختر شیرِ شیر، زینب و بس
به ستمدیدهها خبر دادی
در اسیری امیر زینب و بس
نیزهها شاهدند کعبهی درد
صبر تو آیتی زِ صبر خداست
ماندهام که چرا پس از گودال
زندگانی هنوز پابرجاست
🔸شاعر:
#حمید_رمی
✍
#صلوات 👉
🔹
#اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7