منم تنهای تنها و تویی تنهاترین یارم مرو مگذار تنهایم که من تنها تو را دارم تو هم جان علی هم حافظ جان علی بودی چگونه پیکرت را در درون خاک بگذارم منم مشکل گشای خلقت و دست خدا زهرا! ببین بی تو چه مشکل ها که افتاده است در کارم همه غم های عالم بین ما تقسیم شد آری که تو از درد می نالی و من از غصّه بیدارم دو چشم بسته و قدِّ خم و ضعف تنت گوید که امشب می روی از دستم ای مظلومه بیمارم بزن چادر کنار از رخ که هنگام جدایی شد مپوشان روی خود را از من ای شمع شب تارم بنالید ای تمام چاه ها ای نخل ها بر من که زهرای مرا کشتند پیش چشم خونبارم دو دست بسته از خانه مرا بردند در مسجد عدو نگذاشت یارم را ز روی خاک بردارم بگو بغض گلو را پیش چشمم بشکند زینب سکوت سینه سوزش داده بیش از گریه آزارم استاد حاج غلامرضا سازگار 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7