آه ای به تو زیبنده،سرداری و سالاری
وز شان تو شرمنده،منشور علمداری
از قصه ی آن دست پی کرده،غم آورتر
افسانهٔ دندانو مشکاست و گرانباری
همراهعطشرفتیتااسبوچوپرشدمشک
بی مزمزه ای حتّا،برگشتی از آن جاری
بردی به لب آن مشتِ پر آب و ننوشیدی:
"اول همه آنگه من!" این رسمتو بودآری!
درسازتوگرفتآری،هرکسکهبهجانبازی
باخون خود امضا کرد منشور فداکاری
چندانکهفلکباقیست،بانامتونورانیست
هم لوح جوانمردی،هم دفتر عیّاری
تا بار امانت را از دوش نیندازی
ای خط امانِ "شمر"رد کرده به بیزاری
ترشد علمگردون ازخونسحاب ای ماه!
از خون تو تا تر شد بیرق به نگونساری
ای ماه بنی هاشم،ای ماه فلک گردان!
وی ماه فلک،گردان گِردَت به هواداری
تا اوج فلک گیرد،ناچار به تأییدت
شعرم همه ساید سر،بر خاک درت باری
#استاد_حسین_منزوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7