#اربعین_حسینی
یادم نمیرود به برم ریختی بهم
با گریه های اهل حرم ریختی بهم
وقتی که آسمان به زمین سر گذاشتی
دیدی دو دست بر کمرم ریختی بهم
تو با نگاه اخر خود بین قتلگاه
آتش زدی به بال و پرم ریختی بهم
لب تشنه بودی و لب شمشیرهای کند
تشنه به خون تو جگرم ریختی بهم
از زیر دست شمر به گودال تا حسین
من آمدم تو را ببرم ریختی بهم
در مجلسی که برد مرا قاتلت به زور
دیدی به گریه چشم ترم ریختی بهم
گردیده ای شبیه حروف مقطعه
گشتی شبیه موی سرم ریختی بهم
از کوفه تا به شام تو دیدی ز نیزه ها
معجر نداشتم به سرم ریختی بهم
شاعر:
#ابراهیم_میرزایی
🔹
#اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7