نوحه واحد سنگین فاطمیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بباربارون،بباربارون
که حالم گریه کم داره
یه بغضی تو،گلوم هست که
من و راحت نمی زاره
یه داغی مونده تو قلبم
که واسم کوهی از درده
محاله که ،دیگه روزام
به قبل از کوچه برگرده
کار دنیا رو میبینی/ علی و خونه نشینی
مگه یادم میره وقتی/ صدا زد فضه خزینی
منو سوزوندن
دستم و بستن وسط کوچه کشوندن
زهرام که افتاد
بالا سرش اومدن و فاتحه خوندن
خونهء سوخته
زنم جلوم راه میره با گونهء سوخته
وقتی می ایسته
تکیه به دیوار میده با شونهء سوخته
((امان از این غریبی))
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
چه روزای خوشی بود که
داره از زندگیم میره
مدینه اون مدینه نیست
تموم دلخوشیم میره
من از دنیای بیزهرا
دیگه دلگیر و بیزارم
کنار هر کی غیر از اون
همین تنهاییمو دارم
منو آه و گریه زاری/ منو شبها بیقراری
ردّ اون پهلوی خونیش/مونده رودریادگارى
در شده خونی
جوری زدن صورت و معجر شده خونی
سه ماهه هر شب
با سرفههاش تموم بستر شده خونی
مجروح پهلوش
این روزاروزی چنددفعه هی میره ازهوش
ضربهء قنفذ
یه کاری کرده انگاری له شده بازوش
((امان از این غریبی))
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعر و نغمه:مجتبی
🔹
#اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7