- محمد جواد قدرتی  مصائب حضرت زینب س باور نداشت زينب كبري‌ كه مادرش رفته است وجاي خالي  او در برابرش چادر نماز فاطمه لالايي شبش دستان پر ز مهر علي بالش سرش چشمان پرستاره ي زينب به در هنوز يادي كند زمادر و محسن برادرش هرنيمه شب به كنج دلش روضه ميگرفت باخاطرات كوچه و سيلي و مادرش وقتي دلش بهانه ي مادر گرفته است چادرنماز مادر خود را كند سرش مادركبوترانه پريده به آسمان بابا دلش گرفته براي كبوترش محمدجواد قدرتي 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7