بشنو از نی چون حکایت می کند
غزّه را در خون روایت می کند
غزّه یعنی عزّ و ایمان و شرف
هجمهٔ مکر یهود از هر طرف
غزّه یعنی غربت و دلواپسی
موجی از فریادهای بی کسی
غزّه یعنی عشق و ایثار و جنون
رقص بسمل در میان خاک و خون
غزّه یعنی مادر دل بیقرار
در دل خاکستر و گرد و غبار
غزّه یعنی چشم بی تاب پدر
دیدنِ طفلان در خون غوطه ور
غزّه یعنی طفل ، تاول، آبله
لشکری از شمر و زجر و حرمله
غزّه یعنی در نبرد نیک و بد
امّت اسلام در یک کالبد
ما در اینجا غصّه و غم دیده ایم
یک جهان ظلم مجسّم دیده ایم
اشکهای بی صدا را دیده ایم
کُلُّ أرضٍ کربلا را دیده ایم
چشمهای غرقه خون منتظر
مردمی مظلوم امّا مقتدر
غزّه یعنی خیبر امروز ما
شعلهٔ فریاد عالم سوز ما
آه مظلوم است این جا در سکوت
می کند ویرانه بیت عنکبوت
غزّه یعنی ناله های سوخته
شعله های غیرتِ افروخته
غزّه یعنی عزّت و صبر و قرار
آخرین فریادهای انتظار
غزّه آغاز فتوحات ولی است
این نوید قطعی سیّد علی است
غزّه یعنی باب ظلمت سوی نور
با کلید رمز آلود ظهور
غزّه یعنی در دل عُسر و حَرَج
انتظار پیک جانبخش فرج
👤مجتبی تاجیک
#طوفان_الاقصی