چند خط روضه موسی‌بن‌جعفر .......... از طعنه های دشمن نادان چه می‌کشيد بين کوير، حضرت باران چه می‌کشيد در بند ظلم و کينه‌ی قوم ستمگری تنها پناه عالم امکان چه می‌کشید خورشيد عشق و رحمت و نور و سخا و جود در بين اين قبيله‌ی عصيان چه می‌کشيد با پيکرش چه کرده تب تازيانه ها با حال خسته گوشه‌ی زندان چه می‌کشيد شکر خدا که دختر مظلومه اش نديد باباي بی‌شکيب و پريشان چه می‌کشيد اما دلم گرفته ز اندوه ديگری طفل سه ساله گوشه‌ی ويران چه می‌کشيد با ديدن سر پدرش در ميان طشت هنگام بوسه بر لب عطشان چه می‌کشيد وقتی که ديد چشم کبودش در آن ميان خونين شده تلاوت قرآن چه می‌کشيد می‌‌گفت با لب پر از آهی که جان نداشت:‏ ای کاش هيچ سنگدلی خيزران نداشت