💎یکی از آشناهای قدیمیمون یه روز اومد یه مغازه سر کوچهشون زد و یه مشت خرت و پرتم ریخت توش! دکوری و زلم زیمبوی خونه و اینا! منتها نرفت دنبالِ سلیقه مردم و اینکه تو بازار چی هست و الان چی مده ! هرچی خودش سلیقش بود یا تهیه کردنش براش راحت بود، میخرید میریخت تو مغازهش! هیچوقتم فروشِ خوبی نداشت! ولی خب اهلِ ریسکم نبود که ایده های جدیدی بخواد پیاده کنه که کارش بگیره! جرأتم نمیکرد چک بکشه یا بره زیر بار قرض که جنسای بهتری بیاره؛ مبادا یه وقت فروش نره و بمونه رو دستش!
خلاصه نه دلش گنده بود نه فکرش! برا همین نمیتونست کارای گندهای کنه!
همینجوری داشت ادامه میداد و روزبهروز مغازش رنگ و رو رفته تر و شلختهتر میشد و کسیام نگاهی به مغازش نمینداخت!
این آشنای ما ازون کله شقای روزگار بود که حاضر نبود از کسیم کمک و مشورت بگیره!
خلاصه که برعکسِ بقیه همصنفاش که هرروز تصمیمای جدید میگرفتن برا پیشرفتشون این بندهخدا روزی ده بار تصمیم میگرفت کرکره مغازشو برا همیشه بکشه پایین!
تهشم به جایی نرسید و یه روز مغازه رو با جنساش فروخت به یه کسی که حالا سالهاست هربار از جلوی همون مغازهی دکوریجات رد میشه حسرت میخوره که چرا خودش نیومد چارتا جنسِ خوبِ مشتریپسند بیاره تو مغازش؟ چرا خودش برا کاسبیِ خودش کاری نکرد؟ چرا تمامِ شانسشو یکجا فروخت به یکی دیگه و خودش شونه خالی کرد از بارِ مسئولیتِ کسب و کاری که میتونست خوب پیش بره؟
حکایت خیلیامون تو زندگی همینهها!
اونقد یه جا وامیستیم و دل به دریا نمیزنیم و یه قدمِ رو به جلو برنمیداریم؛ که کَمکَمک موجای دریای زندگی پَسمون میزنه و برمون میگردونه به ساحل!
ماام همینجوری وامیستیم تماشا میکنیم تا زندگی عقب بزنتمون و یهروز مجبورمون کنه کرکره زندگیو بکشیم پایین و دیگه تا آخر عمر فقط زندهمانی کنیم! بشینیم زندگیِ بقیه رو تماشا کنیم و حسرت بخوریم که مگه من چیم کم بود از بقیه که حقِ زندگی کردنو از خودم گرفتم؟ مگه من چم بود که نتونستم آرزوهامو برای خودم برآورده کنم؟ چرا حالا باید بشینم حسرتِ سادهترین چیزا رو بخورم؟
ما روزی صدبار داریم موقعیتایی که داریمو، آدمایی که کنارمونن رو از دست میدیم! بعد که موفقیت آدما رو تو همون موقعیت یا خوشبختیِ همون کسایی که از دستشون دادیمو کنار آدمای دیگه میبینیم، تازه میفهمیم چیو از دست دادیم!
درسته! خیلیامون آدمای بدشانسی هستیم؛ چون تمامِ شانسهای زندگیمونو داریم به ترسمون میبازیم!
کاش حالا که هستیم جسارتِ زندگی کردنم داشته باشیم! جرأت کنیم که آرزوهامونو قبل از اینکه دیر بشه، برآورده کنیم!
#مانگ_میرزایی
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk