دیشب این غزل را دیدم ، چقدر مناسب با زبان حال حقیر که از کربلا جا مانده ام هست در بزمِ خاص ، بودن ما چون ضرور نیست گر در به روی ما نگشایند دور نیست گر بر در سرای تو بی دعوت آمدیم بر ما مگیر نکته که ما را شعور نیست ایوب نیستیم که از صبر دم زنیم هرگز دلِ شکسته عاشق صبور نیست