سوختم از داغِ تو تا رنگ و بویی یافتم
عاقبت در سوختن، رویِ نکویی یافتم
خود حجاب وصل تو بودم، نمی دیدم تو را
گُم نمودم خویش را تا از تو مویی یافتم
من برای تو هزاران ننگ را لایق شدم
آبروها ریختم تا آبرویی یافتم
چشم گریان، چاره سازَد دامن آلوده را
گریه کردم آنقدر تا شست و شویی یافتم
جز به خاکِپای تو ممکن نشد تطهیر من
ای عجب در خاک هم آب وضویی یافتم
جامِ چشم تو، خماری مرا آخر شکست
شُکرُلله از شراب تو سبویی یافتم
لب چو بستم، باز شد گوشم به اسرار دلم
در سکوت محض آخر های و هویی یافتم
#عاصی_خراسانی
۷ اسفند ۱۴۰۲
۱۶ شعبان ۱۴۴۵
@sheikh_ali_moghaddam