🌹در سحر شود پیدا🌹 چو‌ میهمان که همیشه ز در شود پیدا همیشه عشق ز راه نظر شود پیدا ز شام مویِ تو تا صبح‌ رویَت آمده ام که ‌گنج های خدا در سحر شود پیدا به یک کرشمه و نازت جهان فرو ریزد به یک اشاره چشمت قمر شود پیدا به پیش ترکش مژگان تو چه راه فرار؟ به تیر غیب چگونه سپر شود پیدا؟ خدا چو رویِ تو را‌ میکشید با خود گفت به دفترِ چه کسی این هنر شود ‌پیدا؟ چنان به پای تو‌ سرهای عاشقان افتاد که‌ مشکل است به عهد تو سر شود پیدا من از سفیدی دندان به کامِ تو دیدم همیشه شیر کنار شکر شود پیدا چنان لطیفی و‌ نازک که در خرامیدن ندیده ایم ز پایت اثر شود پیدا ز فرط نازکی اش از خیال پنهان است چگونه در نظرم آن کمر شود پیدا؟ نسیم در گذرِ موی تو به دام افتاد چگونه از سر کویت خبر شود پیدا؟ همیشه موقع وصل من و تو ، غیر آمد همیشه موقع این خِیر ، شَر شود پیدا تمامِ خوشه انگور ‌تو حرامم باد به غیر اشک ز من گر ثمر شود پیدا پناه برده ام از آتشت به اشک خودم کدام شعله به دامانِ تَر شود پیدا؟ به لاک ‌خویش فرو ‌گر روی رهی عاصی مگر ندیده ای از پیله ، پَر شود پیدا ۲۳/خرداد/۱۳۹۷ ۲۸/رمضان / ۱۴۳۹ @ASI_khorasani