جهان بدون تو ای آفتاب عالم تاب! به کورِ تشنه شبیه ست در کویرِ سراب تو کوثرآمدِ لطفی، از ابتدای حیات بشر به خیر تو محتاج، چون گیاه به آب به آستانه ی فهم تو ای سریره ی قدر! نمیرسد مگر اندیشه ی اولوالاباب تمام عمر به دنبال وصف ذات تو بود نیافت واژه ی در شأن، ذهنِ مضمون یاب به باب کثرت اگر رفته است لفظ کثیر دری به درک مقامت گشوده حق زین باب تو را به اسم نشاید صدا زدن، هرچند شکسته است کمر، بارِ وصفت از القاب تو در مثل شب قدری، ندیده هیچ زمان شبی شبیه تو را چشم روزگار به خواب تو آن ستاره ی صبحی که چشم شبزدگان ندیده اند هنوزت به جهدِ اسطرلاب ز ستر سایه ی مولا برون نشد حُجبت عفیفه ای تو و داری حجاب روی حجاب تَوَرَّمَت قَدَماها حدیث معتبری ست دهان گشوده به وصف عبادتت محراب بر آن دو دست تو گلبوسه زد رسول، دو دست که عکس باغ جنان را گرفته اند به قاب به احترام تو باید تمام قد برخواست که سیره ی نبوی میکند چنین ایجاب تو کیستی؟ که هم انسیه ای و هم حورا تو کیستی؟ نرسد این سوال ها به جواب به دست توست تمام امور، از این روست اگر تو را "أمَةُ الله" کرده اند خطاب قسم به خاک رهت دیدنی ست در محشر زبان گشودنِ هفت آسمان به "کُنتُ تراب" سوار ناقه ای از نور میرسی، گویی فلک به ستر ملک پا نهاده بر مهتاب سوار ناقه ای از نور...چشم دشمن کور! شتر سوار جمل را کنون کجاست رکاب کجاست غاصب باغ فدک نظاره کند به دست تو سند جنت است و اذن ذهاب بهشت گفتم و یاد آمد از دری که بر آن شرار کینه ی ابلیسیان گرفت شتاب تو را که کوثر خیری، خلیفه گفت بسوز کنون که تشنه عفو است، سهمش آب مذاب غم تو ای شبِ قدر! آن قَدَر که سنگین بود خمیده شد پی دفن شبانه ات مهتاب بگو کجای فلک دفن کرده اند تو را که چرخ میزند اینگونه صبح و شام‌ سحاب مرا ز هرم جهنم رهانده آتش غم دل من است که پیش از عذاب دیده عذاب مگرد طاعتِ سرخوش! پیِ بهشت خدا بهشت سوخته ی اهل بیت را دریاب مسعود یوسف پور --------------------- 🌐 www.davazdahyek.ir @davazdahyek @masoud_yosefpoor