هدایت شده از علی مقدم
بیا مباش دگر فکر ماسبق اینجا _شبی درب نانواییِ سنگک به انتظار نان ایستاده بودم هوا مانند دل اکثر کسانی که آنجا ایستاده بودند سرد بود و نانوا چنان در بیرون آوردن نان از تنور تساهل و تکاسل میکرد که گویی به جای نان، میخواهد جان ‌از تنور در بیاورد . شنیده ام مبدع نان سنگک شیخ بهایی (زاد الله بهائه فی الدارین) بوده است،  اثر حکمت آن حکیم آسمانی در این ابداع زمینی هم دیده میشود (اولیای الهی حتی اگر نانی بسازند از آن بوی جان می آید) با خود می گفتم همین تنور نان سنگک هم کلاس درسی است برای ما انسان ها، چون وقتی خمیر را بر روی سنگ ها رها می کنند، تا زمانی که خام است به سنگ ها چسبیده و سراسر وجودش تعلق است دقایقی نمیگذرد که میفهمد رازِ کمال، رفع تعلّق است و بر اثر ریاضتی که در گرمای تنور تحمل میکند پخته می شود و دست از سنگ بی ارزش تنور کوتاه می کند تا به سفره محبوب برسد اسیر ننگِ تعلّق ز خامیِ خویشم خمیر پخته شود، سنگ را رها سازد  القصه به انتظار ایستاده بودم و در پای افکار خود نشسته، که دیدم پیرمردی سوار بر دوچرخه و پیاده از مرکب تجمّل دنیا با حالی خوش و صورتی خندان رسید و سلامی کرد و کریمانه دست در جیب برد، چونان که موسی کلیمانه دست در جِیب مشتی شکلات که بوی حیات از آن می آمد را همراه لبخندی شیرین که معجزه پیرمرد برای فتح دل ها بود بین افراد تعارف کرد و کامِ تلخِ دنیا زده همه را شیرین کرد ما را در دام محبت خودش گرفتار. بعد از دقایقی هم کلامی نکته ای از گذشته اش گفت که تلخی انتظار و معطل شدن در آن صف را برایم شیرین ساخت. گفت :من بیست سال پیش آلوده به مَناهی بودم، باری بارقه الهی بر دلم زد و زُکام شهوت از کام برطرف شد و تلخی گناه را حس کردم، به حرم سلطان اولیا علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثنا رفتم و عرضِ توبه کردم.  با آتشِ دل، خار و خاشاکِ ‌هوس را سوزاندم و با آب دیده و عرقِ شرم، سیاهی از ورق بُردم از راه انفعال، به رحمت رسیده ایم برگشت از عرق، ورقِ روزگار ما . . دلا مباش دگر فکر ماسبَق اینجا بیا بیا که بگرداند او ورَق اینجا به روز حشر شراب طهور مینوشی ز انفعال بریزی اگر عرق اینجا پناهگاهِ منِ خسته این حرم باشد پناه می برم از شرّ ماخلَق اینجا فقیه و عارف و عامی نشسته در صحنش رسیده اند به وحدت همه فِرَق اینجا پیرمرد در ادامه گفت: آنجا بود که عهد کردم تا آخر عمر همیشه در جیب شکلات داشته باشم، کام مردم را شیرین کنم تا خداوند در قیامت‌ کامم را شیرین ‌کند الان‌ بیست سال است که هیچگاه جیبم‌ خالی از شکلات نیست درِ بهشت به روی تو بسته خواهد بود اگر نداشته ای رویِ باز در اینجا @sheikh_ali_moghaddam