هدایت شده از  علی مقدم
تضمین غزلی اخلاقی از امام خمینی رحمه الله علیه ما را نمیدهد ز چه دلبر دگر جواب؟! با ناز خویش از چه به یاران دهد عذاب؟! دیگر به داد ما نرسد نِی گُل و شراب "ما را رها کنید در این رنج بی حساب با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب" لب تر نکرده ایم هنوز از سبوی دوست دستی نبرده ایم به معراج موی دوست پیدا نکرده ایم نشانی ز کوی دوست "عمری گذشت در غم هجران روی دوست مرغم درون آتش و ماهـــی بــــــرون آب" حاصل نشد ز حرص و غضب جز درندگی سودی نداشت در پی دنیا دوندگی ماییم و حسرت نفسی طعمِ بندگی "حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی پیری رسید غرق بطالت پس از شباب"  بر دفترِ سواد ، خطِ بی رمق زدم سر در کتاب و بحث تمامِ فرق زدم حتی به ردّ باطل اگر حرف حق زدم "هرچـــه فراگرفتم و هرچـــه ورق زدم چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب" آری بکوش تا بتوانی به هوش باش عمرت نگشته تا که زیانی به هوش باش قدّت نگشته است کمانی ، به هوش باش "هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خـــواب" خود را اگر چه نیک قلمداد می کنند ابلیس را به مکرِ خود امداد میکنند جان را ز فرط آز و هوا باد میکنند "این جاهلان کــــه دعوی ارشاد مـــی کنند در خرقه شان به غیر "منم" تحفه ای میاب" اصلا نیاز نیست بگویی ، اشاره کن آری سکوت پیشه کن و فکرِ چاره کن اینجا که آمدی بنشین و نظاره کن "دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب" ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ ۲۵ جمادی الثانی ۱۴۴۲ @ASI_khorasani