از آن جبینِ عرق کرده ، شد گلاب خجل دمی که ساقی ما شد ز قحط آب خجل که دیده بود علمدار بر زمین افتد؟! که دیده بود شود ابنِ بوتراب خجل؟! نخواست تا بدنش سوی خیمه برگردد که آب گشت ز شرم و شد از رباب خجل سکینه گفت : پدر "اَینَ عمّی العباس؟" حسین گریه نمود و شد از جواب خجل عرق چکیده ز شرم از جَبینِ ابیاتم ردیف شعرم اگر گشت انتخاب ، خجل ۱۲ صفر ۱۴۳۳ ۲۸ شهریور ۱۴۰۰