📚
#بخش_دوم
🔹یونانی به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: آن چه از محمد صلی الله علیه و آله ذکر میکنی بر من پوشیده است و من به کمتر از آن از تو قناعت میکنم. من از شما دور میشوم پس مرا صدا بزنید در حالی که اختیار جواب دادن نداشته باشم پس اگر مرا نزد خودتان آورید آن نشانه ایست.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: این چیزی که تو از من میخواهی تنها نشانه ای برای تو خواهد بود چون خودت میدانی که آن لحظه اراده نداری و من اختیار تو را از بین بردهام بدون اینکه مستقیما با من در ارتباط باشی یا از کسی که به او دستور دادهام که با تو همراهی کند یا از کسی که قصد آن را میکند بدون دستور من تو را باز گرداند، و من این کار را انجام نخواهم داد مگر اینکه قدرت برتر خداوند را نشان دهد، تو ای یونانی میتوانی ادعا کنی و دیگری میتواند بگوید: چگونه با او بر آن موافقت کنم. پس پیشنهادی بده که نشانی برای تمامی جهانیان باشد یونانی به او گفت: اگر انتخاب را بر عهده من بگذاری من پیشنهاد میکنم که اجزای آن نخل را جدا کنی و همه را از یکدیگر دور کنی سپس آن را جمع کرده و به حالت نخستین برگردانی علی علیه السلام فرمود: این نشانه ای است و تو فرستاننده من به سوی آن -- یعنی نخل - هستی پس به او بگو: جانشین محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله به اجزای تو دستور میدهد که پراکنده و دور شود مرد رفت و به نخل گفت: پس اجزای آن نخل از هم جدا شده و پراکنده و دور گشت تا اینکه اثری از آن باقی نماند به طوری که گویا اصلاً نخلی آنجا نبوده است، یونانی به لرزه افتاد و گفت: ای جانشین محمد! پیشنهاد اولم را انجام دادی دومی را نیز اجابت کن، پس به نخل دستور داد که جمع شده و همان گونه که بوده شود، پس فرمود: تو فرستاده من به آن هستی پس برگرد و به او بگو ای اجزای نخل جانشین محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو امر میکند که جمع شوی و به حالت اول خود برگردی، یونانی آن را صدا زد و گفته امام را به نخل گفت سپس آن نخل مانند شکل ذرات پراکنده به سمت فضا رفت پس هر کدام از اجزای آن شروع به جمع شدن کردند تا این که برای آن شاخهها و برگها و ریشهها و پوستهها و خوشههای بزرگ و کوچک شکل گرفت سپس نزدیک گشت و جمع شد و طول و عرض پیدا کرد و ریشه آن در مکانش استقرار یافت و ساقه اش بر ریشه و شاخهها بر ساقه، برگها بر شاخه، و خوشهها بر برگها سوار شدند، این در حالی بود که خوشه هایش در ابتدا به دلیل دوری از ظرف های رطب و خرما از هم پراکنده بودند، یونانی گفت: چیز دیگری که دوست دارم آن است که خوشههای نخل را از آن میان خارج کرده و از سبزی به زردی و قرمزی و رطب دادن و پختگی تبدیل کنی تا قابل خوردن شود و من و حاضران را از آن اطعام کنی.
امام علیه السلام فرمود: تو فرستاده من به سوی آن هستی پس گفته مرا به او بگو. یونانی آنچه که امیرالمؤمنین علیه السلام گفته بود را انجام داد سپس خرما بارور گشت و زرد و قرمز و رطب دار شد و خوشه هایش با رطب سنگین گشت.
یونانی گفت: دیگر چیزی که دوست دارم این است که دست هایم نزدیک خوشهها شده و به آنها برسد و محبوب ترین چیز برای من آن است که یکی از آن را برای من پایین بیاوری و دستم به یکی دیگر از آن که همانند آن است برسد.
امیرالمؤمنین فرمود:دستی را که میخواهد به آن برسد را دراز کن و بگو: ای نزدیک گرداننده دور، دستم را به آن نزدیک گردان و دیگری را که میخواهی خوشه اش به تو برسد را بگیر و بگو: ای آسان گرداننده دشوار، گرفتن آن چه از من دور است را برایم آسان گردان، پس مرد آن کار را کرد و به آن گفت، پس دست راستش طولانی گشت و به خوشه رسید و خوشههای دیگر خم گشته و بر روی زمین افتادند و چوبهای خوشه خرما طولانی شدند، پس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر تو از آن بخوری و به شگفتیهایی که از آن برای تو آشکار گشته ایمان نیاوری خداوند عزّ و جلّ مجازاتی را که تو را به آن مبتلا میسازد تعجیل میگرداند تا مردم عاقل و جاهل از آن پند بگیرند.
یونانی گفت: اگر من بعد از آنچه دیدم کافر شوم در دشمنی مبالغه کرده و در معرض نابودی قرار میگیرم، شهادت میدهم که تو از برگزیدگان خداوند و در همه گفته هایت درباره خداوند صادق هستی، پس هر آن چه میخواهی به من امر کن تا اطاعت کنم.
📖احتجاج،ص۱۲۲ - ۱۲۴
📖تفسیر امام عسکری علیه السلام،ص ۶۷ - ۶۹
📖بحارالانوار،ج۴۲،ص۵۵،ح۱۸
➥
@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی