سلام مولای ما ، مهدی جان
بغض گلو گیر ماتم مادرتان ، راه را بر نفس بسته است .
انگار هنوز بوی دود می آید و صدای بانویی تنها در پشت در ...
انگار هنوز رد خون از روی میخ تا پیچ تمام کوچه های تاریخ پیداست ...
انگار هنوز گلبرگ های ترد و معطر یاس در هرسو پراکنده است ...
انگار هنوز مردی با یک اقیانوس غیرت و یک آسمان محبت با هزار زخم نا ننموده در قلبش ، شکستن پهلوی بانویش را نظاره گر است ...
انگار هنوز ضرباهنگ سیلی دستی منحوس بر صورت ریحانه ی مطهر پیامبر ، در جهان پژواک می شود ...
غوغای دردآلود و رعب انگیز پشت در ، اضطراب و غربت و درد و ناله های درون آن خانه و بی شرمی و سکوت سرد نظاره گران هجوم همچنان باقیست ... تا شما بازآیید ...
بازآیید و گره از این بغض سنگین و کشنده باز کنید ...
خدا شما را برساند ...
→
@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی