بسم ربِّ الخدیجه تیغ کلام تا برون آید از حصار نیام باید از او نوشت چون که از او استوار است پایه ی اسلام آن که جن و ملک به درگاهش حلقه در گوش می شوند غلام بانوی خانه ی نبیِّ خدا مادرِ مادرِ امامِ همام برهه ای دور شد پیمبر از او بعد او را رساند یک پیغام که از امروز بر نمی داری خارج از خانه گام، شب هنگام بعدِ چل روز احمد آمد و گفت ای خدیجه به سوی من بخرام که همه درد های دلتنگی با نگاه تو میشود آرام موسم وضع حمل چون که رسید کس به یاریِّ او نکرد اقدام ناگهان در طواف خود می دید چار زن را که بسته اند احرام آسیه ساره مریم و کلثوم همگی آمدند دست به جام خانه وقتی خدیجه را دارد می دهد بوی عشق را به مشام در مقامش همین سخن کافیست که خدایش رسانده است سلام روز محشر سواره می آید ملک از هر طرف پیاده نظام کاش دستِ مرا بگیرد چون دست من کوته ست او بر بام @sher_alghoth