20 یاری ز که جوید؟ دلِ من، یار ندارد یک مَحرم و یک رازنگهدار ندارد! از گریۀ پنهان علی در دل شب‌ها پیداست که دل دارد و دلدار ندارد در گلشن آتش‌زدۀ عصمت و ایثار پرپرشدن غنچه که انکار ندارد با فضه بگویید بیاید، که در این باغ نیلوفر بیمار، پرستار ندارد بر حاشیۀ برگ شقایق بنویسید: گل، تاب فشار در و دیوار ندارد محمدجواد غفورزاده (شفق)