ذکر ولایت نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند قسم به ذات کبریا، ز یُمن مرتضی کند خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی وسیله‌اش بود علی، خدا هر آن چه را کند به جنگ بدر و نهروان، علی‌ست یِکّه قهرمان نگر که دست حق عیان، قتال اشقیا کند به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند چو افضل از عبادت خلایق‌ست ضربتش علی تواند این عمل، شفیع ما‌سِوی کند به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند نماز بی ولای او، عبادتی‌ست بی‌وضو به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند