📚قصیدۀ توحیدیه از عطارنیشابوری برای مداحی 📂بخشی از قصیده‌ای که در ابتدای انجمن ادبی مداحان اهل‌البیت(علیهم السلام) تاریخ دوشنبه 28بهمن1398 خوانده شد تقدیم می‌شود: این قصیده از عطار نیشابوری در اصل144بیت بوده و بیش از 40 آیۀ قرآن کریم را تضمین نموده است؛ اما برای مجالس اهل‌البیت(علیهم‌السلام) این ابیات برگزیده شد: چشم بگشا که جلوۀ دیدار متجلی‌ست از در و دیوار «نَحنُ اَقرَب اِلَیه» آمده است دورافتاده‌ای تو از پندار «کُلُّ شَیءٍ مُحیط» می‌بینم آنچه می‌بینمش به نقش و نگار او به پیش تو ایستاده چو سرو سر فرو برده‌ای تو نرگس وار سرمه‌ای گر ز نور، بی‌بصری نکشی در دو چشم بر سر کار اندرون و برون، نشیب و فراز از پس و پیش و از یمین و یسار شاهد لااله الاهو پیش تو پرده گیرد از رخسار کاروانِ«نَفَحتُ مِن روحی» به سرای تو برگشاید بار «تَمّ وَجهُ‌الّه»آیدت به نظر «وَهُوَمَعَکُم» نمایدت دیدار این تماشا چو بنگری گویی «لَیسَ فِی‌الدّار غَیرُهُ دیّار» احدیّت اگر تو بشماری احدیّت رساندت به هزار همه یک قطره‌یی‌ست از دریا همه یک دانه‌یی‌ست از خروار گر تو عین‌الیقین به دست آری سوی عین‌الیقین بیابی بار روی عین‌الیقین عیان بینی شوی از کائنات برخوردار پس به خود گویی و به خود شنوی «لِمَنِ‌الملُک واحدِالقهار» عشق او در دلت کند منزل روز روشن نمایدت شب تار محو گردی چنان که از مستی نشناسی همی سر و دستار به همین دیده بنگری ظاهر صورت خویش را زصورت یار گر به این بال و پر کنی پرواز شاهبازی تودر جزیل شکار هر که اینجا ندید محروم است در قیامت ز لذت دیدار «مَن عَرَف رَبّهُ» نمی‌فرمود گر نمی‌دید حیدر کرّار «مَن رَآنی فَقَد رَآه ُالحَق» از چه رو گفت احمد مختار رمز «مَن کانَ هذهِ الاَعمی» بشنوید ای کران کودن کار این سخن درتو کی کند تأثیر دارد آئینۀ دلت زنگار «مَن طَلَبنی وَجَدنی» آمده است عاشقان را به دست، دست‌افزار کارکن کار پیش ازآنکه عجل بدرآرد زهستی تو دمار چند خواهی نشست صُمٌ بُکم پا به دامن چو صورت دیوار منزل تو نه دور نزدیکست پایمردی بکن قدم بردار «فَتَمَنّوُا المَوت اِن کُنتُم صادقین» آمدست در اخبار گر بمیری تو پیشتر زاجل نکند برتو تیر و خنجر کار ملک الموت را شود به یقین همچو سیماب کشتنت دشوار صید عنقا کجا تواند کرد بوالفضولی که او رود به شکار «دَع نَفسَک نِعال» را بشنو ای برادر ز گوش پنبه درآر دین احمد گزین مسلمان شو بگذر از خویش بُگسل این زُنّار خویشتن را تو در میانه مگیر سدّ اسکندر از میان بردار تا«اَمَلّ ُالّسان»شود خاموش تا«بَطَلّ‌ُالّلسان» کند اقرار هستی خویش را زکات بده بر سر دوستی بکن ایثار (عطار، 1397، 68) عطارنیشابوری، فریدالدین،(1397). دیوان عطار(به تصحیح سعید نفیسی)، چاپ اوّل، تهران:کتابسرای میردشتی @ostadtaheri