قصیدۀ ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) صبح طلوع زهرۀ زهرا رسيده است پايان ظلمت شب يلدا رسيده است اي روزگار، دورۀ هجران تمام شد يعني براتِ وصل به امضا رسيده است بگشاي چشم شوق به سوي فرشتگان اي باغِ گل، زمان تماشا رسيده است عطرِ گل محمدي از مكّه مي‌وزد فصل گل و تبسم گل ها رسيده است تا آن كه غرق نور شود آسمان وحي ماهي به نام ام ابيها رسيده است آمد ندا: «فَصَلِّ لِرَبِّك» حبيب ما محبوب ما حبيبۀ دلها رسيده است بر دفتر تبسّم كوثر نوشته اند آئينۀ تجسّم طاها رسيده است قفلِ حديثِ قدسيِ لولاك باز شد امشب كليدِ حلِ معما رسيده است امشب سروشِ غيب به گوش خديجه گفت: مام دو مريم و دو مسيحا رسيده است مرضيه‌اي كه سورۀ انسان مديح اوست انسيه‌اي به جلوۀ حورا رسيده است هركس رسيده است به هر رتبه و مقام از پرتوِ ولايت زهرا رسيده است يعني كه آدم صفيَ الله از اين طريق كم كم به علمِ «عَلَّمَ الاسمَاء» رسيده است از چشمۀ كرامت زهراي اطهرست فيضي اگر به مريم و حَوّا رسيده است تا بنگرد كليم، تجلاي طور را اشراقِ او به سينۀ سينا رسيده است از پرتوِ عفافِ همين بضعةالنّبي است نوري كه از ثَري به ثُريّا رسيده است تا زیر چتر عصمت او یک دعا کند جبريل با هزار تمنّا رسيده است در سايۀ بهشتِ نبوّت خداي را روحِ بهارِ وحي، به زهرا رسيده است زهرا كه هر شب از دلِ محراب تا سحر نورش به عرشِ «رَبّيَ الأعلي» رسيده است زهرا كه سر به سجدۀ شكر خدا گذاشت آوازه‌اش به مسجد الأقصي رسيده است زهرا كه چون به خطبه صدايش بلند شد پژواك او به عالم بالا رسيده است زهرا كه «اِنَّ اَكرَمَكُم» ترجمان اوست در بندگي به قلّۀ تقوا رسيده است زهرا كه در مقامِ رضا مجتباي او تا بي‌كرانِ صبر و مدارا رسيده است زهرا که در مقام شهادت حسین او از كربلا به «لَيلَةُالأسري» رسيده است زهرا كه در جبينِ درخشان زينبش ايمان به رتبه های تجلا رسيده است زهرا كه روزِ واقعه هجده بهار داشت داغش به قلب لالۀ صحرا رسيده است ما مثل قطره دست به دامان كوثريم درياست قطره‌اي كه به دريا رسيده است امروز اگر به فاطمه دل بسته‌ای بدان انگیزۀ شفاعت فردا رسیده است تنها نه مهر فاطمه آرام جان ماست عشقِ علي به دادِ دلِ ما رسيده است اي دل نظر به پنجره‌هاي بقيع كن پايان كارِ عشق به اين جا رسيده است در اين خجسته عيد، «شفق» لاله رنگ شد نام مدينه برد و دلش باز تنگ شد ✍️محمدجواد غفور زاده(شفق)