مؤسس تشیع دوازده امامی در ایران، نوۀ شیخ جُنید شیخ جنید صفوی(متوفی864 قمری) از مشایخ صفویه و پدر شیخ حیدر و پدربزرگ شاه اسماعیل یکم (مؤسس پادشاهی صفویه) است، که پس از وفات شیخ ابراهیم، جانشین وی شد. او با شیخ ابوالقاسم جُنید بن محمد جُنید بغدادی، فرق دارد؛ زیرا «جنید بغدادی» که او را در تصوف، شیخ الطائفه می‌دانستند در سال 297قمری در شهر بغداد وفات کرد. شیخ جنید صفوی نیز در جنگ با شیروانشاه کشته شد. اسماعیل میرزا، در تابستان سال ۹۰۷ق در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاج‎گذاری کرد و پس از آن شاه اسماعیل خوانده شد. شاه اسماعیل پس از تاجگذاری دستور داد که همۀ خطبا به نام دوازده امام(علیهم‌السلام) خطبه بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند. مورّخان عصر نخست صفوی، به این نکته که مسیر شیعه شدن ایرانیان به طور گسترده و در حد سیاسی، از زمان سلطان محمد خدابنده ایلخان مغول (۶۸۰ - ۷۱۶ق) بوده، واقف بوده‌اند و معمولاً در یاد از شاه اسماعیل صفوی و تلاش وی برای نشر تشیع، از خدابنده هم یاد کرده‌اند. اما به دلیل آن که تشکیلات دولت ایلخانی بر مبنای تسنن بنا شده بود، و سنّیان نفوذ فراوانی در آن داشتند، مخالفت‌های فراوانی با سیاست مذهبی خدابنده صورت گرفت که در نهایت وی را وادار به عقب نشینی کرد. بنابراین میان تلاش‌های این دو پادشاه در این زمینه، نزدیک دویست سال فاصله افتاده است. شاه اسماعیل با تأسیس دولت صفوی توانست سرزمین ایران کهن را که تا آن زمان پاره پاره بود، متحد کند و وحدتی سیاسی در آن پدید آورد. همچنین رسمی شدن تشیع اثنی عشری توسط شاه اسماعیل، موجب تقویت هویت ملی و در نتیجه، ایجاد دولت متمرکز‌تر و قوی‌تر شد. رسمی شدن مذهب تشیع در ایران، تمایز آشکاری بین دولت صفویه و امپراتوری عثمانی که قدرت اصلی جهان اسلام در قرن دهم بود، ایجاد کرد و بدین ترتیب به دولت صفوی هویت ارضی و سیاسی داد. شاه اسماعیل برای صوفیان قزلباش که اکثراً جزء غلات شیعه بودند، خدای زنده و مظهر کمال و قدرت بود که همیشه پیروز می‌گردد، ولی شکست چالدران به افسانۀ شکست ناپذیری و عقیدۀ خرافی الوهیت وی پایان داد. سرانجام "شاه اسماعیل" پس از حدود ۲۳ سال پادشاهی، در سن ۳۸ سالگی در روز دوشنبه ۱۹ رجب سال ۹۳۰ق درگذشت و جسد او را دربقعۀ شیخ صفی‌الدین اردبیلی به خاک سپردند. دیوان او بالغ بر ۸۰۰ صفحه می باشد. سلطان سلیم اول که در جنگ معروف چالدران در فتح تبریز موفق شده بود که همسر محبوب شاه اسماعیل را به اسارت در آورد پس از خروج از ایران، وی را گروگان گرفت و برای آزادی وی از شاه امتیازات کلانی خواست؛ اما اسماعیل برای به دست آوردن همسر محبوب خود حاضر نشد یک وجب از خاک ایران را به سلطان سلیم، تسلیم کند و آن چنان که گفته شده از غم فراق دوری همسر خویش، در سن سی و پنج سالگی درگذشت. پس از وی فرزند وی شاه طهماسب اول به پادشاهی ایران رسید. شاه اسماعیل به فارسی و ترکی شعر می‌سرود و «خطایی» تخلص می‌کرد. تخمیس زیر را شاه اسماعیل اول با تضمین از غزل حافظ ترتیب داده است. سه مصراع اول هر بند از شاه اسماعیل (با تخلص خطایی) است و دو مصراع آخر هر بند، یک بیت از غزل حافظ است. تو آن گلی که خراب تو گل‌عذارانند اسیر بند کمند تو شهسوارانند به ‌بند دانه و دامت چو من هزارانند غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب بادهٔ لعل تو هوشیارانند تو با کرشمه و ناز و گدا به عجز و نیاز کنون که صاحب حُسنی به حُسن خویش بناز تو را رقیب و مرا شد سرشک محرم راز تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند رسید موسم گل، عیش و کامرانی کن گذشت عمر، گرانی مکن روانی کن خلاف زاهد مکار تا توانی کن در آب میکده و چهره ارغوانی کن مرو به صومعه آنجا سیاه‌کارانند سپاه خال و خطتت می‌کنند غارت دین نشسته ابرو و چشمت ز گوشه‌ها به کمین کشیده صف ز خطا تا به روم لشکر چین گذر بکن چو صبا بر بنفشه‌زار و ببین که از تطاول زلفت چه سوگوارانند چو آفتاب رُخت نیست ماه در خاور نهاده پیش قدت سرو سرکشی از سر ندیده دیده چو روی تو ای پری‌پیکر به زیر زلف دو تا چون نگه کنی بنگر که از یمین و یسارت چه بی‌قرارانند ببین که مردم چشمت چو آهوی صیاد ز خال دانه ز زنجیر زلف دام نهاد ز خال و دانه خطایی چنین به دام افتاد خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد که بستگان کمند تو رستگارانند 👇👇