بسم الله النور
خزان زد باغ های سبز زیتون های نوبر را
به جان نخل ها انداخت دردی گریه آور را
بهار آورد با خود مژده ی روییدن اما دید
میان دشت ،خون غنچه های سرخ پرپر را
وطن مردیست هر شب با لباس رزم در میدان
که می جوید میان کشته هایش شور باور را
کسی که سنگ ها عمریست هم پیمان او هستند
ولی با بوسه مرهم می نهد بال کبوتر را
کسی در کوچه های زندگی با مرگ می جنگد
وطن جا می دهد در سینه اش یک داغ دیگر را
الا ای بادهای هرزه دنبال چه می گردید
خبر داغ است و آتش می زند دیوان و دفتر را
به جوش آیید ای خون های تازه در رگ دنیا
نمی بینید آیا این نبرد نابرابر را
فلسطین گر چه زخمی کهنه دارد بر جگر اما
نمی اندازد از پا باد این بید تناور را
بخوان با یاد بغض مسجد الاقصی نمازت را
دعا کن با صلابت رد کند این خان آخر را
می آید یک نفر یک روز و بالا میبرد با نور
به روی بام دنیا پرچم الله اکبر را
#معصومه_سادات_اسدیان
#فلسطین
#غزه
https://eitaa.com/sher_zad