باتو شروع میکنم شرح کتاب اشک را
بازنمی کنم ولی، حرف حساب اشک را
خنده عاقلان مرا دور نمی کند ز تو
گریه کن قدیمی ات، دیده جواب اشک را
مستمعان کوی تو مرثیه خوان عالمند
داغ تو باز می کند یکسره باب اشک را
آینه ی شکسته ام، آه مکش که پلک من
سوخت ومن نداشتم این همه تاب اشک را
خاکی چادر تو را سرمه چشم می کنم
تا به کف آورم نمی، گوهر ناب اشک را
تابه نظر بیایم ودست بگیری ام به مهر
روزحساب می زنم، بازنقاب اشک را
#محمد_حسین_جمشیدی
#شعر
#فاطمیه
#ارسالی_مخاطب
📜
@sheraneh_eitaa