الفت گرفته اند به هم در کنارِ من
تنهائی مدام و دل بی قرار من
بعد از تو مانده ام چه کنم با خیال تو؟
یادت شده ست دلخوشی مرگبار من
برگی که دل به شاخه ی خشکیده بسته است
این است شرح مختصر روزگار من
قسمت نشد به بوسه بگویم که عاشقم
رازی که گفت گریه ی بی اختیار من
ای عقل مرحمت کن و دست از سرم بگیر
ای عشق بعد از این تو و این اعتبار من
ای مرگ، عمر مانده ام ارزانی خودت
دور از کنار یار، نیاید به کار من
#مهدی_خادمیان #شعر
📜
@sheraneh_eitaa