الفت گرفته اند به هم در کنارِ من تنهائی مدام و دل بی قرار من بعد از تو مانده ام چه کنم با خیال تو؟ یادت شده ست دلخوشی مرگبار من برگی که‌ دل به شاخه ی خشکیده بسته است این است شرح مختصر روزگار من قسمت نشد به بوسه بگویم که عاشقم رازی که گفت گریه ی بی اختیار من ای عقل مرحمت کن و دست از سرم بگیر ای عشق بعد از این تو و این اعتبار من ای مرگ، عمر مانده ام ارزانی خودت دور از کنار یار، نیاید به کار من 📜 @sheraneh_eitaa