زمزمه روضه امام حسن مجتبی پاره جگر شدم ولی باشد قاتل من مصیبتی دیگر امان زِ داغ روی نیلی و چادر خاکی شدهٔ مادر صورت حوریه کجا سیلی پهلوی صدّیقه کجا مسمار آتش و دود و مادرِ ما و شدّت ضربه ی در و دیوار شد برای ما از درد و بلا پشت در شروعِ کرببلا دست بابا از کینه بسته شد پهلوی مادرم شکسته شد از عمر و زندگی سیر شدم در همان کودکی پیر شدم واویلا من غریبم غریب... @sherosabk