#شعر_گودال
#شعر_قتلگاه
از هر چه هست غیرِ خدا دل گسسته بود
ترکیب خون و خاک به چشمش نشسته بود
سنگینیِ عطش قدِ غم را نمود خم
چشم خدای بین، تَهِ گودال، بسته بود
از بینِ آسمان و زمین، ناله شد بلند
آری صدای مادرِ پهلو شکسته بود
هنگامه ی وصالِ دل و دلبر آمده
به به عجب زمانِ عُروجش خجسته بود
صبر و توانِ شمر به حدّ اَقل رسید
قبل از غروب بود و سَنان نیز خسته بود
چشمانِ منتظر به قِتالِ امامِ عشق
اطراف قتلگاهِ بلا، دسته دسته بود
مشتاق وصل بود حسین و رسید شمر
سر را پِیِ رضای اِلٰهی بُرید شمر
🔴✍️ نوشته شده در مرداد ماه ۱۴۰۳
#شعر_امام_حسین
✅کانال رسمی شعر و سبک حاج امیر عباسی در پیام رسان ایتا 👇
https://eitaa.com/sherosabk