او اشک می ریزد برایت صبح و شب اما من یک شب جمعه فقط شعری به لب اما با اینکه نزدیک است اما تنگ دل تر او من دورم از تو نیستم که جان به لب اما او در خیال خویش خونخواهی بدهکار است من باز هم صد آرزو دارم طلب اما یاران او قد را علم کردند و ننشینند من می نشینم گوشه ای از درد تب اما باید بمیرم توی آن ساعت که می گرید شاید که باشم وای در حال طرب اما درمان درد تن اگر کار پزشکان است درمان درد عشق باشد این مطب اما ای کاش باشم روز او با اینکه شب باشم آن روز دنیایم دهد طعم رطب اما زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab