آقا ببخش از اینکه یادت را بین هیاهوها دهم بر باد آقا ببخش از گریه ی بی اشک آقا ببخش از نوحه های شاد تنها فقط یک روز یک وعده یک جمعه خاموش و افسرده می آورم نام تو را بر لب می آورم عهد تو را در یاد چشم همه در چشم یک گوشی است گوش همه در گیر خاموشی است مغز همه جوش فراموشی است دنیا دنی تر گشته از بیداد می آورم بر لب فقط عجّل می خوانمت گاهی کمی در دل می خواهمت از ناکجا آباد می خواهمت شاید به یک فریاد سر می دهم فریاد از دوران از مسخ انسان در ید حیوان خود کرده را تدبیر دیگر نیست خود بوده ام دور از تو و قرآن حتی فراموشم شود گاهی دارم به بالای سرم شاهی از قلب خود همواره آگاهی انسانم و درگیر در نسيان بیمار اگر باشم فقط آنگاه در راهروی تنگ درمانگاه یادم می آید که تو را دارم یادم می آید که تویی درمان لنگم فقط در راه تو آقا کورم فقط در روی تو آقا دلخسته ام در روز تو آقا سست است دستانم در این پیمان با اینکه می دانم تو را دارم رو بر تمام خلق می آرم هی می روم جای تو انگاری روزانه بر صدها نفر قربان حرفم زیاد است و مجالی نیست آقا ببخشایم که حالی نیست شعر تو را ناقص رها کردم بیهوده خوشحالم از این پایان اللهم عجل لولیک الفرج زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab