معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
معرفی آیت الله حسن رمضانی ، شهر #قم : 🔻استاد رمضانی، از شاگردان حضرت آیت الله بهاء الدینی (رضوان ال
🔹 مدارای حاج شیخ حسن رمضانی 👤نوشتاری از حجت الاسلام اسماعیل داستانی بِنیسی ، درباره‌ی حضورشان در محضر حاج اقای رمضانی 🔻در میانۀ صحبت‌ها[ی ایشان و بنده،] یک پسربچه و یک دختربچۀ کوچک‌تر که نوه‌های ایشان بودند و به ایشان «آقاجون» می‌گفتند، آمدند. 🔻ایشان از آنان خواستند که به طبقۀ بالا برگردند؛ امّا آنان نپذیرفتند. ایشان به آنان فرمودند: «ویفر و نخودی [= نخودچی] دارم. از کدام یک می‌خواهید تا به شما بدهم؛ ولی به شرط این که بروید؟» دختربچه گفت: «نخودی می‌خواهم.»؛ ولی پسربچه که شاید چهارساله بود، گفت: «من نمی‌خواهم و برنمی‌گردیم.» ایشان برخاستند تا به دختربچه نخودچی دهند. 🔻پسربچه صندلی ایشان را برداشت و به ایشان گفت: «آقاجون! صندلی‌ات را برداشتم.» آقا فرمودند: «صندلی مرا کجا بردی؟»، خندیدند و فرمودند: «بده.»؛ ولی او نداد. ایشان صندلی دیگری آوردند؛ پسربچه، آن را هم گرفت. ایشان خواستند که صندلی سوم را بیاورند؛ پسربچه خندید و آن را نیز گرفت. ایشان هم خندیدند و فرمودند: «روی زمین می‌نشینیم.» بنده هم روی زمین نشستم؛ با این که ایشان فرمودند: «شما راحت باشید.» پسربچه تعدادی از صندلی‌ها را که روی هم گذاشته شده بودند، آورد و آن‌ها را به صورتِ خوابیده، روی زمین و در کنار هم قرار داد. ایشان فرمودند: «چه غوغایی کرده‌ای!» پسربچه گفت: «تصادف شده است.» ایشان خندیدند. 🔻پسربچه، خواهرش را اذیّت می‌کرد. پس از دقایقی، ایشان آنان را به طبقۀ بالا بردند و خلاصه: با آنان کاملاً مدارا کردند. 📌متن کامل خاطرات شنیدنی حجت الاسلام بنیسی از دیدار با حاج اقای رمضانی و شرحی از اخلاق و رفتار حاج اقای رمضانی و حکایت افاضه انوار بر قلب علامه حسن زاده آملی در مزار شیخ محمود شبستری : benisiha.ir/360-2 @shia12t