هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️97 📖 سوره آیه 30 (قسمت پنچم) ‌‌🍃وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿۳۰﴾ ترجمه: و گروهى از زنان در شهر شايع كردند كه همسر عزيز [مصر] در حالى كه عشق آن نوجوان در درون قلبش نفوذ كرده از او درخواست كام جويى مى‌كند؛ يقيناً ما او را در گمراهى آشكارى مى‌بينيم. چيست اينجا كان در آن پيمانه نيست چيست در اين خانه، در ميخانه نيست عالمی ميخانه‌ عاشق شدن مستی اين خانه را لايق شدن بعد از اين در عشق جان دادن خطاست آه عاشق پيشگان عين عطاست خرم آن جانی كه با يوسف قرين صد زليخا می‌كشد عرش برين كاش ما هم جان يوسف داشتيم خاطر خود بر هزاران داشتيم كاش حسن ما دو صد گمراه كرد كوره راه ديگران را راه كرد اين خيال خام گمراهی خطاست گم شدن در يوسفان عين عطاست كاش ما گمراه اينان می‌شديم عاشق پندار ايمان می‌شديم! يوسف ما نقش جان يوسف است عاشق و شيداش جان يوسف است ليک ما را چون زليخا ديده نيست دست قسمت از درختش چيده نيست جان ما در بند بند بندهاست زهر در كامست و رنگ قندهاست ای خدای عاشقان گم گشته‌ايم در طريق عشق تو گم گشته‌ايم ای خدا از عشق تو جا مانده‌ايم جان تو در ما و ما وا مانده‌ايم هر كه شد محروم، از تو دور شد زنده بود و مردهء در گور شد بارالها چون تو عاشق پيشه‌ای ما ورق، احمد تنه، تو ريشه‌ای گر نباشد ريشه را عشق ورق نفخ روحش كی شود جان ورق اين همه فرياد از سوز فراق جمله علت آمد از يوم التلاق اين همه اِنّا و نحن در نزول حامل عشق است و می‌دوزد فضول گر تو عاشق پيشه‌ای ما چيستيم ما مگر معلول عشقت نيستيم؟ كی جدا معلول از علت شود گر شود، علت شود، ذلت شود ما همه در علتيم و ذلتيم! همچو ابراهيم، تنها، ملتيم چون تو ما را در حساب آورده‌ای ما چو كف بوديم و آب آورده‌ای پ تو آبِ آبِ آبِ آب‌ها در تو گامِ گام و گامِ گام‌ها كی فرار از تو شود الاّ به تو كی قرار از تو شود الاّ به تو تو كجايی تا فرار از تو شود؟ هر كجايی تا قرار از تو شود! پس همه در پی شوند و خود فرار تا عزيزش بيند و گيرد قرار گر تو بگريزی زليخا مرده‌ات ور بمانی گرگ نفست خورده‌ات گر تو بگريزی از اين دارُالغرور می‌كنی بر صد زليخاها مرور تا درون كاخ باشی جان دهی گر هزاران بندگان را نان دهی می‌شوی گرمای بازار فروش گر برآری از درونت صد خروش می‌خرند و می‌فروشندت به هيچ تا نماند از كمالات تو هيچ اين متاع از هر دو عالم برتر است می فروشد آنكه از خر خرتر است ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir