•🥀•
اوعلی بودوهمین داغ برایش بسبود
اینکه عمّه سر ِ بازار رسیده کارش ..
یک نفر خنده زنان هستهخرما زدورفت
گفت با خنده که از روی سرت بردارش
لرزهافتاد به پایش چهچراغان شده بود
دور ِ دروازهی ساعات و در و دیوارش
مانده هر ثانیه در خاطرِ ویرانهی شام
چشم ِ گریان شدهی تا به سحر بیدارش...😭😭😭
#مرضیه_عاطفی#السلامعلیکیاسیدالساجدین 🥀
🖤@shirintarinzekr 🖤
🏴 شیرین ترازعسل ذکرحسین ع